نقشه راه درمان سیستمیک: از روان فردی تا داستان‌های فرهنگی

این مقاله دروازه‌ای به دنیای نگاه سیستمیک، فرهنگی و روایی است؛ رویکردی که معتقد است رنج ما پژواکی از روابط، الگوهای خانوادگی، فشارهای اجتماعی و داستان‌هایی است که فرهنگ برایمان تعریف کرده است.

نقشه راهی مفهومی که سه مسیر درمان سیستمیک، فرهنگی و روایی را به هم متصل می‌کند.
“ به جای پرسیدن «چرا این فرد افسرده است؟»، می‌پرسیم: «این افسردگی در این خانواده چه نقشی ایفا می‌کند و چه الگوهای ارتباطی آن را حفظ می‌کنند؟» “

وقتی با اضطراب، افسردگی یا یک تعارض خانوادگی دست‌وپنجه نرم می‌کنیم، اولین غریزه ما معمولاً این است که به درون خود نگاه کنیم: «مشکل من چیست؟» روان‌شناسی سنتی نیز دهه‌ها همین نگاه را تقویت کرده است. اما اگر مشکل فقط «درون» ما نباشد چه؟ اگر رنج ما پژواکی از روابط، الگوهای خانوادگی، فشارهای اجتماعی و داستان‌هایی باشد که فرهنگ برایمان تعریف کرده است؟ این مقاله، دروازه‌ای به یک دنیای فکری گسترده‌تر است: دنیای نگاه سیستمیک، فرهنگی و روایی.

تغییر پارادایم: فراتر از روان فردی

روان‌شناسی فردمحور، دستاوردهای عظیمی داشته است. این رویکرد به ما کمک کرده تا فرآیندهای درونی ذهن، هیجانات و افکار را درک کنیم. با این حال، این نگاه گاهی ما را در یک تله می‌اندازد: این باور که تمام رنج‌ها و راه‌حل‌ها فقط در جمجمه یک فرد محبوس شده‌اند. اینجاست که رویکرد سیستمیک (Systemic Approach)۱ وارد میدان می‌شود. این دیدگاه معتقد است که افراد را نمی‌توان از شبکه‌ی روابطی که در آن زندگی می‌کنند جدا کرد. رفتار یک عضو خانواده، بر دیگری تأثیر می‌گذارد و این تأثیر دوباره به خود او بازمی‌گردد؛ یک چرخه‌ی بی‌پایان که به آن علیت دَوَرانی (Circular Causality)۲ می‌گویند.

این تغییر نگاه، انقلابی است. به جای پرسیدن «چرا این فرد افسرده است؟»، می‌پرسیم: «این افسردگی در این خانواده چه نقشی ایفا می‌کند؟ چه الگوهای ارتباطی آن را حفظ می‌کنند؟» این پرسش‌ها ما را به سمت درک عمیق‌تری از مشکل و راه‌حل‌های پایدارتر هدایت می‌کنند.

سه لنز برای دیدن تصویر کامل

برای ترسیم یک نقشه جامع، ما به سه دیدگاه مکمل نیاز داریم که مانند سه لنز مختلف، ابعاد گوناگون یک واقعیت پیچیده را به ما نشان می‌دهند.

۱. نگاه سیستمی: خانواده به‌عنوان یک کل زنده

این دیدگاه، که سنگ بنای خانواده‌درمانی است، خانواده را نه مجموعه‌ای از افراد جداگانه، بلکه یک «سیستم» زنده و پویا می‌بیند. هر سیستم قوانینی نانوشته، مرزهایی بین اعضا و زیرسیستم‌ها (مانند والدین یا خواهر و برادرها) و الگوهای ارتباطی تکرارشونده‌ای دارد. وقتی مشکلی بروز می‌کند، نگاه سیستمی آن را «علامت» یا نشانه یک اختلال در کارکرد کل سیستم می‌داند، نه فقط یک نقص در یک فرد. درمانگرانی مانند سالوادور مینوچین و جی هی‌لی، پیشگامان این حوزه، به ما آموختند که چگونه با تغییر ساختار و الگوهای ارتباطی خانواده، می‌توان به بهبودی کل سیستم کمک کرد. در مقالات بعدی این سری، عمیق‌تر به دنیای معماران خانواده‌درمانی و همچنین نگاه‌های انسانی‌تر و گسترده‌تر در این حوزه خواهیم پرداخت.

نموداری از یک سیستم خانواده با اعضای متصل به هم که نشان‌دهنده روابط و تأثیرات متقابل است.
نگاه سیستمی به ما می‌آموزد که هر فرد، گره‌ای در یک شبکه پیچیده از روابط است و تغییر در یک نقطه، کل شبکه را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

۲. نگاه فرهنگی-اجتماعی: قدرت موقعیت و بستر

خانواده‌ها در خلاء زندگی نمی‌کنند. آن‌ها در یک بستر بزرگ‌تر فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی قرار دارند. این نگاه به ما یادآوری می‌کند که عواملی مانند ارزش‌های فرهنگی (مثلاً اهمیت «آبرو» در فرهنگ ایرانی)، نابرابری‌های اجتماعی، فشار اقتصادی، قوانین و هنجارهای جامعه، تأثیر مستقیمی بر سلامت روان ما دارند. آزمایش‌های کلاسیک روان‌شناسی اجتماعی، مانند آزمایش‌های میلگرام و زیمباردو، به ما نشان دادند که چگونه «موقعیت» می‌تواند رفتار افراد خوب را به شکل‌های غیرمنتظره‌ای تغییر دهد. درک این نیروهای بیرونی برای هر کار درمانی ضروری است، زیرا بسیاری از مشکلات مراجعان ما ریشه در ساختارهایی دارد که خارج از کنترل آن‌هاست. مقاله چهارم این سری، به تفصیل قدرت پنهان موقعیت و فرهنگ را بررسی خواهد کرد.

۳. نگاه روایی: ما داستان‌هایی هستیم که تعریف می‌کنیم

سومین لنز، نگاه پست‌مدرن و روایت‌محور است. این دیدگاه بر اساس ایده ساخت‌گرایی اجتماعی (Social Constructionism)۳ بنا شده است؛ یعنی واقعیت ما چیزی نیست که «کشف» می‌کنیم، بلکه چیزی است که از طریق زبان و داستان‌ها «می‌سازیم». ما دائماً در حال تعریف کردن داستان‌هایی درباره خودمان، روابطمان و مشکلاتمان هستیم. این داستان‌ها هویت ما را شکل می‌دهند. گاهی اوقات، ما در یک «داستان غالب» و مشکل‌محور گیر می‌افتیم (مثلاً «من یک فرد مضطرب و شکست‌خورده هستم»). درمان روایت‌محور، که توسط مایکل وایت پایه‌گذاری شد، به افراد کمک می‌کند تا این داستان‌های محدودکننده را شناسایی کرده و داستان‌های جدید، غنی‌تر و توانمندسازتری برای زندگی خود بنویسند. در آخرین مقاله این سری، به دنیای شگفت‌انگیز بازنویسی داستان زندگی سفر خواهیم کرد.

تصویری از یک کتاب باز که صفحات آن به مسیرهای مختلفی در یک منظره فرهنگی تبدیل شده‌اند، نمادی از ساختن داستان زندگی.
هر فرد و خانواده‌ای داستانی منحصربه‌فرد دارد. درمان روایی به ما کمک می‌کند تا نویسنده داستان زندگی خود باشیم، نه صرفاً شخصیتی در یک روایت از پیش تعیین‌شده.

این نقشه در عمل: مثالی از یک خانواده ایرانی

تصور کنید نوجوانی به نام «سارا» با علائم افت تحصیلی شدید و انزوا به کلینیک مراجعه می‌کند. نگاه فردمحور ممکن است روی تشخیص احتمالی افسردگی یا اختلال یادگیری متمرکز شود. اما با نقشه راه سه‌بعدی ما، تصویر بسیار کامل‌تر می‌شود:

  • لنز سیستمی: متوجه می‌شویم که والدین سارا درگیر یک تعارض زناشویی پنهان هستند و سارا با «مشکل‌دار شدن» ناخودآگاه حواس آن‌ها را از دعواهایشان پرت می‌کند. او نقش «بیمار معین» را در سیستم ایفا می‌کند تا خانواده را کنار هم نگه دارد.
  • لنز فرهنگی-اجتماعی: می‌بینیم که فشار شدید مدرسه برای قبولی در کنکور و مقایسه‌های مداوم با همسالان، استرس عظیمی بر سارا وارد کرده است. ارزش فرهنگی «موفقیت تحصیلی به هر قیمت» به این مشکل دامن می‌زند.
  • لنز روایی: در گفتگو با سارا، می‌فهمیم که او داستان «من به اندازه کافی باهوش نیستم و همه را ناامید می‌کنم» را برای خود درونی کرده است. این داستان، انگیزه و اعتمادبه‌نفس او را از بین برده است.

یک درمان مؤثر، باید هر سه بعد را در نظر بگیرد: کار با والدین برای حل تعارضشان (سیستمی)، کمک به سارا برای مدیریت فشار اجتماعی و تعریف موفقیت به شیوه‌ای سالم‌تر (فرهنگی)، و کمک به او برای بازنویسی داستانش از «یک فرد شکست‌خورده» به «فردی که تحت فشار زیاد، در حال یافتن مسیر خود است» (روایی).

جمع‌بندی: چرا نگاه جامع اهمیت دارد؟

مشکلات سلامت روان، پدیده‌هایی پیچیده و چندلایه هستند. محدود کردن آن‌ها به یک نقص شیمیایی در مغز یا یک خطای فکری در ذهن فرد، بی‌انصافی و ناکارآمد است. نقشه راه سیستمیک، فرهنگی و روایی به ما ابزاری قدرتمند می‌دهد تا انسان‌ها را در تمامیت و بستر زندگی‌شان ببینیم. این نگاه نه تنها برای درمانگران، بلکه برای هر کسی که به دنبال درک عمیق‌تری از خود و روابطش است، ضروری است.

این مقاله تنها نقطه شروع یک سفر بود. در مقالات بعدی، هر یک از این مسیرها را با جزئیات بیشتری کاوش خواهیم کرد تا درک خود را از این شبکه پیچیده و شگفت‌انگیز که نامش «انسان» است، عمیق‌تر کنیم.

مطالب مرتبط

برای آشنایی عمیق‌تر با هر یک از این رویکردها، مطالعه مقالات بعدی این سری را به شما پیشنهاد می‌کنیم:

دعوت به تعامل

• آیا تا به حال به مشکلات خود از زاویه سیستم‌ها یا فرهنگ نگاه کرده‌اید؟ تجربه خود را در بخش دیدگاه‌ها با ما به اشتراک بگذارید.

• اگر احساس می‌کنید در یک الگوی تکراری در روابط خود گیر افتاده‌اید، شاید وقت آن رسیده باشد که با یک متخصص با دیدگاه سیستمیک صحبت کنید.

سوالات متداول

درمان سیستمیک چیست و چه تفاوتی با درمان فردی دارد؟

درمان فردی معمولاً مشکل را درون روان فرد جستجو می‌کند، اما درمان سیستمیک معتقد است که مشکلات در بستر روابط، الگوهای تعاملی و سیستم‌های بزرگ‌تر (مثل خانواده و فرهنگ) شکل می‌گیرند و راه‌حل نیز در تغییر این سیستم‌ها نهفته است.

آیا این رویکردها فقط برای مشکلات خانوادگی کاربرد دارند؟

خیر. اگرچه این رویکردها از خانواده‌درمانی آغاز شدند، اما امروزه برای مشکلات فردی (مانند اضطراب و افسردگی)، زوج‌درمانی، مشکلات سازمانی و مسائل اجتماعی نیز به کار می‌روند، زیرا هر فردی بخشی از سیستم‌های متعدد است.

چرا درک فرهنگ و روایت در درمان اهمیت دارد؟

فرهنگ، ارزش‌ها و انتظارات ما را شکل می‌دهد و «داستان‌هایی» که درباره خود و مشکلاتمان تعریف می‌کنیم، هویت و رنج ما را می‌سازند. درک این دو بعد به درمانگر و مراجع کمک می‌کند تا راه‌حل‌هایی متناسب با زمینه زندگی فرد پیدا کنند و از کلیشه‌ها فراتر بروند.

واژه‌نامه

  1. رویکرد سیستمیک (Systemic Approach) — دیدگاهی در روان‌شناسی که فرد را نه به‌عنوان یک واحد منزوی، بلکه به‌عنوان بخشی از یک سیستم پیچیده از روابط (مانند خانواده) در نظر می‌گیرد و معتقد است که رفتارها و مشکلات در این بستر معنا پیدا می‌کنند.
  2. علیت دَوَرانی (Circular Causality) — مفهومی کلیدی در تفکر سیستمی که برخلاف علیت خطی (A باعث B می‌شود)، معتقد است که رویدادها در یک چرخه به هم مرتبط هستند و بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند (A بر B تأثیر می‌گذارد، که به نوبه خود بر A تأثیر می‌گذارد).
  3. ساخت‌گرایی اجتماعی (Social Constructionism) — یک نظریه جامعه‌شناختی و روان‌شناختی که معتقد است بسیاری از جنبه‌های واقعیت (مانند هویت، دانش و معنا) ذاتی نیستند، بلکه به صورت جمعی از طریق زبان و تعاملات اجتماعی «ساخته» می‌شوند.

منابع

  1. Becvar, D. S., & Becvar, R. J. (2012). Family therapy: A systemic integration. Pearson.
  2. Morgan, A. (2000). What is narrative therapy?: An easy-to-read introduction. Dulwich Centre Publications.
  3. American Psychological Association. (n.d.). Social Psychology. Retrieved from APA website. [لینک]

این مطلب جایگزین تشخیص یا درمان حرفه‌ای نیست.

برای تصمیم‌های پزشکی با متخصص مشورت کنید.

درباره نویسنده
سایت تسکین روان

سایت تسکین روان

در تسکین روان گروهی از روان‌شناسان و مشاوران حرفه‌ای فعالیت می‌کنند که هدفشان افزایش آگاهی و ارائه راهکارهای کاربردی در حوزه سلامت روان است. ما هر روز تلاش می‌کنیم مسیر رسیدن به آرامش درونی را روشن‌تر کنیم.

0 نظر

    هنوز نظری ثبت نشده است. اولین نفر باشید!

ارسال نظر