در مقاله قبلی، با بنیانگذاران روانتحلیل، از فروید تا نئوفرویدیها، آشنا شدیم. دیدیم که چگونه تمرکز از غرایز صرف به سمت عوامل اجتماعی و فرهنگی جابجا شد. اما این تمام داستان تحول روانتحلیل نبود. همزمان، جریانی قدرتمند در حال شکلگیری بود که به جای پرسش از «چه چیزی انسان را به حرکت وا میدارد؟»، میپرسید «دنیای درونی انسان چگونه ساخته میشود؟». این پرسش، روانتحلیل را به دو شاخه مهم و تأثیرگذار هدایت کرد: نظریه روابط شیء و روانشناسی ایگو. این مقاله، سفری به قلب این دو رویکرد است؛ از دنیای پرتلاطم نوزاد در نگاه ملانی کلاین تا ساختار منسجم ایگو در دیدگاه آنا فروید.
نظریه روابط شیء: ما با دیگران در درونمان زندگی میکنیم
نظریه روابط شیء (Object Relations)۱ یک چرخش پارادایمی در روانتحلیل بود. این نظریه معتقد است که انگیزه اصلی انسان نه ارضای غرایز (دیدگاه فروید)، بلکه نیاز بنیادین به برقراری رابطه با دیگران است. «شیء» در اینجا به معنای یک فرد دیگر، بهویژه مراقب اولیه، است. بر اساس این دیدگاه، ما تجربیات خود با دیگران را به صورت «بازنماییهای ذهنی» از خود، دیگران و روابط بین آنها درونی میکنیم. این الگوهای درونیشده، که در دوران نوزادی شکل میگیرند، تمام زندگی ما، از انتخاب شریک عاطفی تا نحوه تعامل با همکاران، را تحت تأثیر قرار میدهند.
ملانی کلاین و دنیای درونی نوزاد
ملانی کلاین (۱۸۸۲-۱۹۶۰) یکی از پیشگامان و چهرههای رادیکال این نظریه بود. او با تحلیل بازی کودکان، معتقد بود که دنیای درونی نوزاد از همان ابتدا سرشار از فانتزیهای قدرتمند عشق، نفرت، پرخاشگری و اضطراب است. کلاین دو وضعیت ذهنی اولیه را توصیف کرد: «موضع پارانوئید-اسکیزوئید» که در آن نوزاد دنیا را به دو بخش «خوب» و «بد» تقسیم (Split) میکند تا از اضطراب خود بکاهد، و «موضع افسردهوار» که در آن کودک بهتدریج درک میکند که مادر «خوب» و «بد» در واقع یک نفر هستند و احساس گناه و نیاز به جبران را تجربه میکند. این مفاهیم، درک ما از اختلالات شدید شخصیتی را متحول کردند.
دونالد وینیکات و مادر بهاندازه کافی خوب
دونالد وینیکات (۱۸۹۶-۱۹۷۱)، با نگاهی انسانیتر و خلاقانهتر، ایدههای روابط شیء را گسترش داد. او مفهوم «مادر بهاندازه کافی خوب» (Good Enough Mother) را معرفی کرد؛ مادری که نه کامل، بلکه به اندازه نیاز کودک پاسخگو است و با ناکامیهای تدریجی، به او اجازه میدهد تا با واقعیت سازگار شود. وینیکات همچنین مفهوم شیء انتقالی (Transitional Object)۲ را مطرح کرد؛ یک شیء (مانند پتو یا عروسک) که به کودک کمک میکند تا از وابستگی کامل به مادر به سمت استقلال حرکت کند. این شیء اولین «دارایی غیر من» است که نماد مادر در غیاب اوست و سنگ بنای خلاقیت، بازی و فرهنگ محسوب میشود.
روانشناسی ایگو: تقویت مرکز فرماندهی روان
همزمان با رشد نظریه روابط شیء، شاخه دیگری به نام روانشناسی ایگو (Ego Psychology)۳ در حال توسعه بود. اگر روابط شیء بر «محتوای» دنیای درونی (روابط) تمرکز داشت، روانشناسی ایگو بر «ساختار» و کارکردهای روان، بهویژه «ایگو» یا «خود»، متمرکز بود. این نظریهپردازان ایگو را صرفاً یک میانجیگر ضعیف بین غرایز نهاد و سختگیریهای فراخود نمیدیدند، بلکه آن را مرکز اصلی شخصیت، مسئول تفکر منطقی، حل مسئله، ادراک واقعیت و سازگاری با محیط میدانستند.
آنا فروید و مکانیسمهای دفاعی
آنا فروید (۱۸۹۵-۱۹۸۲)، دختر زیگموند فروید، چهره اصلی این مکتب بود. او در کتاب مشهور خود، «ایگو و مکانیسمهای دفاعی»، به طور نظاممند به بررسی راهکارهای ناهشیاری پرداخت که ایگو برای محافظت از خود در برابر اضطراب به کار میگیرد. مکانیسمهای دفاعی (Defense Mechanisms)۴ مانند سرکوب، فرافکنی، و والایش، از نظر او نه لزوماً بیمارگونه، بلکه ابزارهای ضروری برای بقای روانی هستند. روانشناسی ایگو با تمرکز بر تقویت کارکردهای ایگو و آگاهسازی فرد از دفاعهای ناکارآمدش، راه جدیدی را برای درمان گشود که بر افزایش تابآوری و سازگاری تأکید داشت.
میراث روابط شیء و روانشناسی ایگو در درمان امروز
این دو مکتب، روانتحلیل را برای همیشه تغییر دادند و تأثیر آنها بر رواندرمانی مدرن انکارناپذیر است. نظریه روابط شیء، سنگ بنای بسیاری از رویکردهای امروزی مانند درمان متمرکز بر انتقال، درمان مبتنی بر ذهنیسازی و حتی نظریه دلبستگی است. این رویکرد به درمانگران کمک میکند تا بفهمند چگونه الگوهای ارتباطی مراجعان در اتاق درمان، بازتابی از دنیای درونی آنهاست. از سوی دیگر، روانشناسی ایگو درک ما از ساختار شخصیت و ارزیابی روانی را عمیقتر کرد. مفاهیمی چون «قدرت ایگو» و تحلیل دفاعها، ابزارهای بالینی استانداردی برای سنجش سلامت روان و برنامهریزی درمانی هستند. این دو جریان، راه را برای رویکردهای رابطهای و بینذهنی هموار کردند.
جمعبندی: دو بال یک پرنده
روابط شیء و روانشناسی ایگو، مانند دو بال یک پرنده، به روانتحلیل اجازه دادند تا به ارتفاعات جدیدی پرواز کند. یکی به ما زبان و مفاهیمی برای توصیف دنیای غنی و پیچیده روابط درونیشدهمان داد و دیگری، ابزارهایی برای درک و تقویت ساختاری که این دنیای درونی را مدیریت میکند. ملانی کلاین به ما نشان داد که نوزاد از بدو تولد یک زندگی روانی پیچیده دارد و آنا فروید به ما آموخت که چگونه «خود» ما برای بقا در این پیچیدگیها تلاش میکند.
درک این دو دیدگاه برای هر کسی که به دنبال فهم عمیقتری از خود و روابطش است، ضروری است. آنها به ما یادآوری میکنند که شخصیت ما هم محصول روابطی است که داشتهایم و هم محصول ساختاری است که برای مدیریت آن روابط ساختهایم. این دو میراث بزرگ، همچنان در قلب رواندرمانی تحلیلی مدرن میتپند و به انسانها برای رسیدن به یکپارچگی و روابط سالمتر کمک میکنند.
مطالب مرتبط
برای درک بهتر جایگاه این نظریهها در نقشه بزرگ روانتحلیل، مطالعه مقالات زیر را پیشنهاد میکنیم:
دعوت به تعامل
• مفهوم «شیء انتقالی» وینیکات یا یکی از «مکانیسمهای دفاعی» آنا فروید، کدام یک بیشتر در زندگی روزمره برایتان ملموس است؟ تجربه خود را در بخش نظرات به اشتراک بگذارید.
• اگر این مقاله به شما در درک بهتر دنیای درونتان کمک کرد، آن را برای کسانی که به روانشناسی علاقهمندند، ارسال کنید.
سوالات متداول
تفاوت اصلی نظریه روابط شیء و روانشناسی ایگو چیست؟
نظریه روابط شیء بر چگونگی شکلگیری دنیای درونی فرد از طریق «روابط اولیه» تمرکز دارد. در مقابل، روانشناسی ایگو بر «کارکردهای خود (ایگو)» مانند تفکر، دفاع و سازگاری با واقعیت تأکید میکند. به عبارتی، اولی بر محتوای روابط درونی و دومی بر ساختار و قدرت روان متمرکز است.
منظور از «شیء» در نظریه روابط شیء چیست؟
«شیء» (Object) در این نظریه به یک چیز فیزیکی اشاره ندارد، بلکه به یک فرد مهم دیگر (معمولاً مراقب اولیه مانند مادر) یا به طور دقیقتر، به «بازنمایی ذهنی و درونیشده» آن فرد در روان ما اشاره دارد. ما با این اشیاء درونیشده رابطه برقرار میکنیم.
این نظریهها امروز چه کاربردی در رواندرمانی دارند؟
این نظریهها سنگ بنای بسیاری از رویکردهای درمانی مدرن هستند. آنها به درمانگران کمک میکنند تا بفهمند الگوهای ارتباطی فعلی مراجعان چگونه از تجربیات کودکی آنها ریشه میگیرد. این درک به تقویت ایگو، بهبود روابط و یکپارچهسازی بخشهای گسسته شخصیت کمک میکند.
واژهنامه
- روابط شیء (Object Relations): یک مکتب روانتحلیلی که معتقد است شخصیت فرد از طریق درونیسازی تجربیات روابط اولیه با دیگران (اشیاء) شکل میگیرد.
- شیء انتقالی (Transitional Object): اصطلاح دونالد وینیکات برای یک شیء فیزیکی (مانند عروسک یا پتو) که به کودک کمک میکند تا از نظر روانی از مادر جدا شده و استقلال پیدا کند.
- روانشناسی ایگو (Ego Psychology): شاخهای از روانتحلیل که بر مطالعه کارکردهای ایگو (خود) مانند سازگاری با واقعیت، کنترل تکانه و دفاعهای روانی تمرکز دارد.
- مکانیسمهای دفاعی (Defense Mechanisms): فرآیندهای روانی ناهشیاری که ایگو برای کاهش اضطراب ناشی از تعارضات درونی یا فشارهای بیرونی به کار میگیرد. این مفهوم توسط آنا فروید به طور نظاممند تدوین شد.
منابع
- Gomez, L. (2016). An Introduction to Object Relations. Routledge. این کتاب مقدمهای جامع و قابل فهم بر مفاهیم کلیدی نظریه روابط شیء ارائه میدهد.
- Mitchell, S. A., & Black, M. J. (2016). Freud and Beyond: A History of Modern Psychoanalytic Thought. Basic Books. این کتاب فصولی را به بررسی عمیق مکاتب روابط شیء و روانشناسی ایگو اختصاص داده است.
- Freud, A. (1937). The Ego and the Mechanisms of Defence. The Hogarth Press and the Institute of Psycho-Analysis. این کتاب کلاسیک، منبع اصلی برای درک روانشناسی ایگو و دفاعهای روانی است.
این مطلب جایگزین تشخیص یا درمان حرفهای نیست.
برای تصمیمهای پزشکی با متخصص مشورت کنید.