زندگی سرشار از لحظات زیباست، اما در عین حال، با پرسشهایی دشوار و اضطرابآور نیز همراه است: هدف از این همه تلاش چیست؟ چگونه با حقیقت مرگ کنار بیاییم؟ آیا ما در نهایت تنها هستیم؟ اینها پرسشهایی نیستند که بتوان با یک راهحل ساده به آنها پاسخ داد. اینها دغدغههای بنیادین وجود ما هستند. در حالی که برخی رویکردهای روانشناسی بر کاهش علائم تمرکز دارند، روانشناسی وجودی شجاعانه به قلب این تاریکیها میرود. دو تن از برجستهترین راهنمایان این سفر، ویکتور فرانکل و اروین یالوم هستند؛ متفکرانی که به ما میآموزند چگونه از دل رنج، معنا بیرون بکشیم و با اضطرابهای بنیادین زندگی روبرو شویم.
ویکتور فرانکل: یافتن معنا در اردوگاه مرگ
ویکتور فرانکل، روانپزشک اتریشی، یکی از وحشتناکترین تجربیات بشری را از سر گذراند: او بازمانده اردوگاههای کار اجباری نازیها بود. در آنجا، جایی که همهچیز برای نابودی امید طراحی شده بود، فرانکل به کشف بزرگی رسید. او مشاهده کرد که زندانیانی که دلیلی برای زنده ماندن داشتند - عشقی در انتظارشان بود، کاری ناتمام داشتند یا معنایی در رنج خود مییافتند - شانس بیشتری برای بقا داشتند. این تجربه، سنگبنای رویکرد درمانی او، یعنی لوگوتراپی (Logotherapy)۱ یا معنادرمانی، شد.
فرانکل معتقد بود که اصلیترین نیروی محرکه انسان، نه لذت (فروید) و نه قدرت (آدلر)، بلکه اراده معطوف به معنا (Will to Meaning)۴ است. او سه راه اصلی برای کشف معنا در زندگی پیشنهاد کرد:
- خلق کردن یا انجام دادن یک کار: یافتن معنا از طریق کار، خلاقیت و خدمت به دیگران.
- تجربه کردن چیزی یا عشق ورزیدن به کسی: یافتن معنا در زیباییهای طبیعت، هنر یا در یک رابطه عمیق عاشقانه.
- نگرشی که در برابر رنج اجتنابناپذیر اتخاذ میکنیم: حتی وقتی هیچچیز را نمیتوانیم تغییر دهیم، هنوز یک آزادی داریم: آزادی انتخاب نگرشمان. این همان جایی است که رنج میتواند به یک دستاورد انسانی تبدیل شود.
اروین یالوم: چهار دغدغه غایی زندگی
اروین یالوم، روانپزشک و نویسنده معاصر آمریکایی، ایدههای وجودی را به شکلی ملموس و قابل فهم برای درمانگران و عموم مردم درآورد. یالوم معتقد است که زندگی ما با چهار حقیقت بنیادین یا دغدغههای غایی (Ultimate Concerns)۳ گره خورده است و بخش بزرگی از اضطراب وجودی (Existential Anxiety)۲ ما از رویارویی با این چهار «واقعیت تلخ» ناشی میشود:
- مرگ: آگاهی از فناپذیری خود، بزرگترین منبع اضطراب است، اما در عین حال میتواند ما را به سمت یک زندگی اصیلتر و قدردانی از لحظات سوق دهد.
- آزادی: ما آزادیم که زندگی خود را بسازیم، اما این آزادی با مسئولیتی سنگین همراه است. ما مسئول انتخابها و ناکامیهای خود هستیم و این بار سنگینی است.
- تنهایی وجودی: هرچقدر هم که روابط نزدیکی داشته باشیم، در نهایت ما تنها به این دنیا میآییم و تنها از آن میرویم. یک شکاف جداییناپذیر بین ما و دیگران وجود دارد.
- بیمعنایی: اگر ما موجوداتی فانی در جهانی بیتفاوت هستیم، پس معنای زندگی چیست؟ این دغدغه ما را به چالش میکشد تا خودمان معنای شخصیمان را خلق کنیم.
آزادی، مسئولیت و اضطراب همراه آن
یالوم تأکید ویژهای بر اضطراب ناشی از آزادی و مسئولیت دارد. ما اغلب ترجیح میدهیم باور کنیم که شرایط بیرونی یا دیگران مسئول وضعیت ما هستند، زیرا پذیرش مسئولیت کامل زندگیمان ترسناک است. این فرار از مسئولیت، ما را از قدرت تغییر محروم میکند. درمان وجودی به افراد کمک میکند تا این مسئولیت را بپذیرند و ببینند که چگونه در ساختن دنیای خود نقش دارند. این پذیرش، هرچند در ابتدا اضطرابآور است، اما در نهایت به احساس قدرت و عاملیت منجر میشود. این نگاه به تجربه زنده مسئولیت، با تمرکز گشتالتدرمانی بر «اینجا و اکنون» همسو است.
نقش رابطه درمانی در مواجهه با تنهایی
هر دو متفکر، فرانکل و یالوم، بر اهمیت رابطه انسانی در فرآیند درمان تأکید دارند. یالوم معتقد است که اتاق درمان، آزمایشگاهی برای زندگی است. رابطه صادقانه و اصیل بین درمانگر و مراجع، پادزهری برای تنهایی وجودی است. در این فضای امن، فرد میتواند با عمیقترین ترسهای خود روبرو شود، زیرا میداند که در این سفر تنها نیست. این تأکید بر رابطه، میراث مشترک رویکردهای انسانگرا و وجودی است که از متفکرانی چون کارل راجرز به ارث رسیده است.
جمعبندی: اضطراب وجودی به مثابه یک قطبنما
درس بزرگ فرانکل و یالوم این است که اضطراب وجودی یک اختلال نیست که باید درمان شود، بلکه یک ویژگی انسانی است که باید با آن روبرو شد. این اضطراب مانند یک قطبنما عمل میکند که ما را از یک زندگی سطحی و غیر اصیل بازمیدارد و به سمت پرسشهای مهم هدایت میکند. فرانکل به ما میآموزد که حتی در دل تیرهترین رنجها، میتوان چراغ معنا را روشن نگه داشت. یالوم نیز به ما یادآوری میکند که با پذیرش واقعیتهای تلخ زندگی، میتوانیم به درک عمیقتری از خود و یک زندگی غنیتر دست یابیم. این ایدهها، همانطور که در مقاله پایانی خواهیم دید، تأثیر عمیقی بر رواندرمانی مدرن گذاشته و به ما کمک میکنند تا نه تنها زنده بمانیم، بلکه به راستی زندگی کنیم.
مطالب مرتبط
دعوت به تعامل
کدام یک از دغدغههای وجودی (مرگ، آزادی، تنهایی، بیمعنایی) برای شما پررنگتر است؟ آیا تا به حال در شرایط دشوار، معنایی برای رنج خود یافتهاید؟ تجربیات و دیدگاههای خود را با ما در میان بگذارید.
سوالات متداول
لوگوتراپی یا معنادرمانی چیست؟
لوگوتراپی رویکردی درمانی است که توسط ویکتور فرانکل توسعه یافته و بر این باور است که انگیزه اصلی انسان، جستجوی معنا در زندگی است. این رویکرد به افراد کمک میکند تا حتی در سختترین شرایط، معنایی برای زندگی خود بیابند.
چهار دغدغه غایی زندگی از دیدگاه یالوم کدامند؟
اروین یالوم چهار دغدغه اصلی و اجتنابناپذیر زندگی را مرگ، آزادی (و مسئولیت ناشی از آن)، تنهایی وجودی و بیمعنایی میداند. او معتقد است که بخش بزرگی از اضطرابهای ما از رویارویی با این واقعیتها ناشی میشود.
آیا اضطراب وجودی یک بیماری است؟
خیر. از دیدگاه روانشناسی وجودی، اضطراب وجودی یک بیماری نیست، بلکه بخشی طبیعی و جداییناپذیر از تجربه انسان بودن است. این اضطراب میتواند هشداری باشد که ما را به سمت یک زندگی آگاهانهتر و اصیلتر هدایت کند.
واژهنامه
- لوگوتراپی (Logotherapy): رویکردی رواندرمانی که توسط ویکتور فرانکل پایهگذاری شد و بر «اراده معطوف به معنا» به عنوان اصلیترین نیروی محرکه انسان تأکید دارد.
- اضطراب وجودی (Existential Anxiety): اضطرابی که از رویارویی با واقعیتهای بنیادین زندگی مانند مرگ، آزادی، تنهایی و بیمعنایی ناشی میشود و بخشی طبیعی از تجربه انسانی تلقی میگردد.
- دغدغههای غایی (Ultimate Concerns): به گفته اروین یالوم، چهار دغدغه اجتنابناپذیر وجود انسان شامل مرگ، آزادی، تنهایی وجودی و بیمعنایی است.
- اراده معطوف به معنا (Will to Meaning): مفهومی مرکزی در لوگوتراپی که بیان میکند انگیزه اصلی انسان در زندگی، جستجو و یافتن معنایی برای وجود خویش است.
منابع
- Yalom, I. D. (2000). Love's executioner, and other tales of psychotherapy. Perennial.
- Yalom, I. D. (1980). Existential psychotherapy. Basic Books.
- Frankl, V. E. (1959). Man's search for meaning. Beacon Press.
این مطلب جایگزین تشخیص یا درمان حرفهای نیست.
برای تصمیمهای پزشکی با متخصص مشورت کنید.