چرا به یک نوع خاص از موسیقی، فیلم یا حتی منظره طبیعی کشش دارید و نمیتوانید دلیلش را توضیح دهید؟ چرا گاهی با فردی ملاقات میکنید و احساس میکنید او را از سالها پیش میشناسید؟ یا چرا با وجود تمام تلاشهایتان، خود را در حال تکرار الگوهای رابطهای خاصی مییابید؟ کریستوفر بولاس، یکی از خلاقترین روانکاوان معاصر، معتقد است که پاسخ این پرسشها در قلمرویی مرموز و قدرتمند نهفته است: در دانستههایی که داریم، اما نمیدانیم که آنها را میدانیم. او این قلمرو را «دانسته نیندیشیده» مینامد.
کریستوفر بولاس و مفهوم «دانسته نیندیشیده»
کریستوفر بولاس، روانکاو بریتانیایی-آمریکایی، به خاطر ایدههای نوآورانه و زبان شاعرانهاش در توصیف تجربیات عمیق روانی شناخته میشود. مفهوم محوری او، دانسته نیندیشیده (The Unthought Known)۱، به آن دسته از دانشهای ما اشاره دارد که هرگز به صورت آگاهانه فرمولبندی نشدهاند. این دانشها از طریق تجربه مستقیم و پیش از آنکه ما توانایی استفاده از کلمات را داشته باشیم، در روان و بدن ما ثبت شدهاند. اینها خاطراتی هستند که به یاد نمیآیند، بلکه «زندگی میشوند».
این دانش از کجا میآید؟ ریشههای پیشازبانی
در ماههای اولیه زندگی، نوزاد دنیا را نه از طریق کلمات، بلکه از طریق حواس و تعاملاتش با مراقب اصلی (معمولاً مادر) میآموزد. ریتم آغوش گرفتن، لحن صدا، بوی مادر، نحوه غذا دادن و آرام کردن؛ همه اینها تجربیاتی هستند که ساختار روان نوزاد را شکل میدهند. این دانش، یک دانش رویهای است، شبیه به یادگیری دوچرخهسواری. شما «میدانید» چگونه تعادل خود را حفظ کنید، اما نمیتوانید آن را به طور کامل در قالب کلمات توضیح دهید.
این تجربیات اولیه، که در مقالات قبلی این سری در نظریههای ماهلر و بالبی به آنها پرداختیم، هسته اصلی «دانسته نیندیشیده» را تشکیل میدهند. آنها به ما میآموزند که روابط چگونهاند، دنیا جای امنی است یا نه، و ما چه نوع موجودی هستیم. این دانش، تبدیل به اصطلاح ویژه خود (Idiom of the Self)۲ ما میشود؛ یعنی سبک منحصر به فردی که با آن خود را در جهان ابراز میکنیم.
دانسته نیندیشیده در عمل: از انتخاب عشق تا سلیقه هنری
این دانش پنهان، به شیوههای مختلفی در زندگی ما خود را نشان میدهد:
- انتخاب شریک عاطفی: اغلب ما به سمت افرادی کشیده میشویم که به طور ناخودآگاه ما را به یاد پویاییهای روابط اولیهمان میاندازند. این احساس «آشنایی» فوری، میتواند بازتابی از «دانسته نیندیشیده» ما درباره عشق و صمیمیت باشد، حتی اگر آن الگوی اولیه سالم نبوده باشد.
- سلیقهها و علایق: چرا یک نفر عاشق فضاهای دنج و کوچک است و دیگری فضاهای باز و گسترده را ترجیح میدهد؟ چرا یک نوع موسیقی ما را عمیقاً تحت تأثیر قرار میدهد؟ بولاس معتقد است این ترجیحات اغلب با «اتمسفر» عاطفی دوران کودکی ما مرتبط هستند.
- الگوهای تکراری: وقتی خود را در حال تکرار یک اشتباه یا قرار گرفتن در یک موقعیت ناخوشایند مشابه برای چندمین بار مییابیم، این اغلب تلاشی ناخودآگاه برای بازسازی و شاید حل کردن یک معمای قدیمی از گذشته است که در قالب «دانسته نیندیشیده» باقی مانده است.
نقش رواندرمانی: از تکرار تا به یاد آوردن
پس چگونه میتوان به این قلمرو دست یافت؟ بولاس معتقد است که رواندرمانی، به ویژه از طریق تکنیک تداعی آزاد (Free Association)۳، میتواند به ما کمک کند تا این دانش پنهان را کشف کنیم. وقتی فرد آزادانه صحبت میکند، رویاهایش را تعریف میکند و به واکنشهای احساسی خود در لحظه توجه میکند، تکههایی از این دنیای نیندیشیده شروع به پدیدار شدن میکنند.
درمانگر با گوش دادن دقیق و حضور همدلانه خود، به ایجاد فضایی امن کمک میکند. این فضای مشترک، که در مقاله قبلی با عنوان «سوم تحلیلی» اوگدن به آن پرداختیم، به فرد اجازه میدهد تا به جای تکرار کورکورانه گذشته، آن را به شیوهای جدید تجربه کرده و بفهمد. هدف، تبدیل تمام این دانش به آگاهی کامل نیست، بلکه ایجاد ارتباط بین تجربیات گذشته و زندگی امروز است تا فرد بتواند با آزادی و آگاهی بیشتری انتخاب کند.
جمعبندی: سرنوشت شما در دستان دانستههای پنهانتان
مفهوم «دانسته نیندیشیده» کریستوفر بولاس به ما یادآوری میکند که ما بسیار عمیقتر و پیچیدهتر از آن چیزی هستیم که به صورت آگاهانه فکر میکنیم. سرنوشت ما نه تنها توسط تصمیمات آگاهانه، بلکه توسط تاریخچه شخصی و خاموشی که در درونمان حمل میکنیم، شکل میگیرد. شناخت این نیروی قدرتمند، اگرچه چالشبرانگیز است، اما میتواند به ما آزادی بینظیری ببخشد. با درک اینکه چرا به سمت الگوهای خاصی کشیده میشویم، میتوانیم کنترل بیشتری بر زندگی خود پیدا کرده و به جای تکرار گذشته، آیندهای را خلق کنیم که آگاهانه انتخاب کردهایم.
مطالب مرتبط
این مقاله، آخرین بخش از سری پنج قسمتی ما در مورد روانتحلیلگری معاصر بود. برای مرور دوباره این سفر، میتوانید مقالات قبلی را مطالعه کنید:
- رها کن تا بزرگ شود: چرا نظریه «جدایی–تفرد» ماهلر برای والدین امروزی حیاتی است؟
- کد مخفی روابط: چگونه «نظریه دلبستگی» بالبی سرنوشت عشق شما را شکل میدهد؟
- کدگشایی شخصیت با نانسی مکویلیامز: راهنمای دیدن آنچه زیر سطح رفتار پنهان است
- جادوی «فضای سوم»: چگونه به گفته توماس اوگدن تغییر در فضای بین دو انسان رخ میدهد؟
دعوت به تعامل
• آیا تا به حال الگویی تکراری یا کششی غیرقابل توضیح در زندگی خود مشاهده کردهاید که شاید ریشه در «دانسته نیندیشیده» شما داشته باشد؟
• تجربیات و افکار خود را در این باره در بخش نظرات با ما در میان بگذارید. این گفتگو میتواند برای همه ما روشنگر باشد.
سوالات متداول
آیا «دانسته نیندیشیده» همان شهود یا حس ششم است؟
اگرچه شباهتهایی وجود دارد، اما این دو مفهوم یکسان نیستند. «دانسته نیندیشیده» به طور خاص به دانش ساختاریافتهای اشاره دارد که از تجربیات بسیار اولیه و پیشازبانی ما با مراقبینمان نشأت گرفته است. این دانش، یک تاریخچه شخصی دارد، در حالی که شهود ممکن است مفهومی عمومیتر داشته باشد.
آیا میتوانیم تمام «دانسته نیندیشیده» خود را آگاهانه بشناسیم؟
خیر، و هدف نیز همین نیست. بخش بزرگی از این دانش، به دلیل ماهیت پیشازبانیاش، هرگز به طور کامل به کلام در نمیآید. هدف رواندرمانی، آگاهسازی کامل نیست، بلکه درک تأثیر این دانش بر زندگی امروز و افزایش آزادی و انتخابگری در برابر الگوهای تکراری است.
آیا «دانسته نیندیشیده» همیشه منفی یا محدودکننده است؟
خیر. این دانش میتواند منبع عمیقترین استعدادها، خلاقیتها و سلیقههای ما نیز باشد. بسیاری از علایق هنری، انتخابهای شغلی موفق و حس «خود واقعی بودن» ما از همین لایههای عمیق و نیندیشیده نشأت میگیرد. این دانش، هم میتواند ما را محدود کند و هم میتواند منبع غنای زندگی ما باشد.
واژهنامه
- دانسته نیندیشیده (The Unthought Known) — دانشی که از طریق تجربیات اولیه و پیشازبانی در روان فرد ثبت شده، اما هرگز به صورت آگاهانه و کلامی فرمولبندی نشده است. این دانش بر انتخابها، سلیقهها و الگوهای زندگی فرد تأثیر میگذارد.
- اصطلاح ویژه خود (Idiom of the Self) — سبک و الگوی منحصر به فردی که هر فرد برای بودن در جهان و ابراز خود دارد. این سبک از دل تجربیات اولیه و «دانسته نیندیشیده» شکل میگیرد.
- تداعی آزاد (Free Association) — تکنیک اصلی در روانکاوی که در آن از فرد خواسته میشود هر آنچه به ذهنش میرسد را بدون سانسور یا قضاوت بیان کند. این فرآیند به آشکار شدن محتویات ناخودآگاه کمک میکند.
منابع
- Mitrani, J. L. (2001). "The unthought known": An introduction to the clinical and theoretical work of Christopher Bollas. Psychoanalytic Quarterly, 70(1), 109-122.
- Bollas, C. (1989). Forces of Destiny: Psychoanalysis and Human Idiom. Free Association Books.
- Bollas, C. (1987). The Shadow of the Object: Psychoanalysis of the Unthought Known. Columbia University Press.
این مطلب جایگزین تشخیص یا درمان حرفهای نیست.
برای تصمیمهای پزشکی با متخصص مشورت کنید.