آیا تا به حال احساس کردهاید که در موقعیتهای مختلف، نسخههای متفاوتی از خودتان هستید؟ «منِ» حرفهای، آرام و منطقی در محیط کار، با «منِ» بازیگوش و بیخیال در جمع دوستان صمیمی، یا «منِ» آسیبپذیر و کودکگونه در یک رابطه عاطفی، ممکن است آنقدر متفاوت به نظر برسند که گویی افراد مختلفی هستند. فرهنگ ما اغلب بر اهمیت یک «خودِ» باثبات، یکپارچه و منسجم تأکید میکند و این تفاوتها را نوعی تظاهر یا ضعف میداند. اما فیلیپ برومبرگ، یکی از برجستهترین چهرههای روانتحلیلگری رابطهمند، دیدگاهی کاملاً متفاوت و انقلابی را مطرح میکند: ما یک نفر نیستیم، بلکه مجموعهای از «خودهای چندگانه» هستیم و کلید سلامت روان، نه در انکار این چندپارگی، بلکه در پذیرش و گفتگوی خلاقانه با آن نهفته است.
«حالتهای خود»: آشنایی با ساکنان دنیای درون
برومبرگ ایده یک «خود» واحد و مرکزی را کنار میگذارد و به جای آن، مفهوم حالتهای خود (Self-States)۱ را پیشنهاد میکند. هر یک از ما مجموعهای از این حالتها را در درون خود داریم که هر کدام الگوهای فکری، احساسی و رفتاری خاص خود را دارند. این حالتها میتوانند گاهی در هماهنگی با هم عمل کنند و گاهی در تضاد کامل باشند. برای مثال، «خودِ جاهطلب» شما ممکن است بخواهد تمام آخر هفته را کار کند، در حالی که «خودِ خسته و نیازمند استراحت» شما التماس میکند که روی مبل دراز بکشید و فیلم ببینید.
این حالتها در خلأ به وجود نمیآیند. همانطور که در نظریه بیناذهنیت رابرت استولورو دیدیم، این خودهای مختلف اغلب در پاسخ به «زمینههای بیناذهنی» متفاوت فعال میشوند. در حضور یک فرد امن، «خودِ آسیبپذیر» ما اجازه ظهور پیدا میکند، در حالی که در یک محیط رقابتی، «خودِ جنگجو» ما به صحنه میآید. این چندپارگی (Multiplicity)۲ ذاتی روان انسان است و نشاندهنده غنا و پیچیدگی شخصیت ماست، نه یک نقص.
چندپارگی سالم در برابر گسست آسیبزا: یک تمایز کلیدی
بسیار مهم است که مفهوم چندپارگی سالم برومبرگ را با اختلالات شدید گسستی مانند «اختلال هویت گسسته» (که قبلاً شخصیت چندگانه نامیده میشد) اشتباه نگیریم. تفاوت اصلی در ارتباط بین این حالتهاست. در یک روان سالم، اگرچه این حالتها متفاوت هستند، اما نوعی ارتباط و آگاهی بین آنها وجود دارد. ما میتوانیم بین این حالتها حرکت کنیم و احساس تداوم و مالکیت بر تمام آنها را حفظ کنیم.
اما گسست (Dissociation)۳، به ویژه در شکل آسیبزای آن، یک مکانیسم دفاعی در برابر ترومای تحملناپذیر است. در این حالت، دیوارهای ضخیمی بین حالتهای مختلف خود کشیده میشود تا درد و وحشت یک بخش، به بخشهای دیگر سرایت نکند. اینجاست که ارتباط قطع میشود و فرد ممکن است بخشهایی از تجربیات یا حتی هویت خود را به یاد نیاورد. بنابراین، دیدگاه برومبرگ به دنبال نرمالسازی چندپارگی است، نه آسیبشناسی آن.
سلامت روان به مثابه رقصی منعطف بین خودها
اگر سلامت روان به معنای یکپارچگی کامل نیست، پس چیست؟ از دیدگاه برومبرگ، سلامت روان در توانایی «ایستادن در فضاها» (Standing in the Spaces) نهفته است؛ یعنی ظرفیت تحمل تنش و تضاد بین حالتهای مختلف خود، بدون آنکه مجبور شویم یکی را به نفع دیگری حذف کنیم. این به معنای توانایی حرکت منعطف و سیال بین این خودهاست.
مشکلات روانشناختی زمانی به وجود میآیند که ما در یک حالت خاص «گیر» میکنیم. برای مثال، فردی که همیشه در حالت «خودِ قوی و بینیاز» باقی میماند، از دسترسی به بخشهای آسیبپذیر و نیازمند خود محروم میشود و این میتواند به فرسودگی و احساس پوچی منجر شود. یا فردی که در «خودِ قربانی» خود محبوس شده، توانایی دسترسی به بخشهای قدرتمند و کنشگر خود را از دست میدهد. سلامت روان، مانند یک رقص است که در آن، تمام رقصندهها (حالتهای خود) اجازه دارند به نوبت به صحنه بیایند و نقش خود را ایفا کنند.
کاربرد در رواندرمانی: فضایی برای شنیدن همه صداها
این دیدگاه، رویکرد درمانی را دگرگون میکند. اتاق درمان به فضایی تبدیل میشود که در آن، تمام حالتهای خودِ مراجع، به ویژه آنهایی که طرد شده، شرمگین یا ترسناک هستند، مورد استقبال قرار میگیرند. درمانگر به مراجع کمک میکند تا این صداهای درونی را شناسایی کند، به داستان هر یک گوش دهد و به تدریج، گفتگویی همدلانه بین آنها برقرار کند.
این فرآیند اساساً دونفره است. همانطور که لوئیس آرون نشان میدهد، حالتهای خودِ درمانگر نیز در این تعامل حضور دارند و میتوانند به درک عمیقتری از دنیای مراجع کمک کنند. وظیفه درمانگر، همانطور که دانا اورنج بر آن تأکید دارد، گوش دادن به تمام این بخشها با یک موضع اخلاقی و پذیراست. هدف، حذف تضادها نیست، بلکه افزایش ظرفیت فرد برای تحمل آنها و زندگی با تمامیت وجودی خویش است.
جمعبندی
ایده «خودهای چندگانه» فیلیپ برومبرگ دعوتی است به مهربانی و کنجکاوی بیشتر با خودمان. این دیدگاه به ما یادآوری میکند که تناقضات درونی ما نشانه بیماری نیست، بلکه گواهی بر پیچیدگی و غنای تجربه انسانی است. سلامت روان در تلاش برای تراشیدن خودمان به یک مجسمه تکبعدی و بینقص نیست، بلکه در پذیرش این واقعیت است که ما یک ارکستر کامل از صداها، احساسات و تاریخچههای متفاوت هستیم. یادگیری رهبری این ارکستر درونی با شفقت و انعطاف، شاید یکی از بزرگترین دستاوردهای مسیر رشد و خودشناسی باشد.
آیا بین بخشهای مختلف وجودتان در تضاد هستید؟
اگر اغلب احساس میکنید بین خواستهها و احساسات متناقض گیر افتادهاید یا مجبورید بخشهایی از خودتان را پنهان کنید، گفتگو با یک روانشناس میتواند به شما کمک کند تا فضایی امن برای شنیدن تمام صداهای درونیتان پیدا کنید و با تمامیت وجودی خود آشتی کنید.
📞 تماس با تسکین روان برای رزرو وقت مشاورهمتخصصان ما در کلینیک تسکین روان آمادهاند تا شما را در این سفر به سوی خودپذیری همراهی کنند.
مطالب مرتبط
برای درک عمیقتر روانتحلیلگری معاصر و دیدگاههای رابطهمند، مطالعه مقالات زیر را پیشنهاد میکنیم:
شما چند نفر هستید؟
کدام «حالت خود» را بیشتر میشناسید و کدام یک را کمتر به دیگران نشان میدهید؟ تجربیات و دیدگاههای خود را درباره زندگی با خودهای چندگانه در بخش نظرات با ما در میان بگذارید. اشتراکگذاری این مقاله میتواند به دیگران نیز کمک کند تا با پیچیدگیهای درونی خود مهربانتر باشند.
سوالات متداول
آیا «خودهای چندگانه» همان اختلال هویت گسسته (شخصیت چندگانه) است؟
خیر، به هیچ وجه. برومبرگ از چندپارگی به عنوان یک ویژگی طبیعی و سالم روان انسان صحبت میکند. در مقابل، اختلال هویت گسسته (DID) یک وضعیت بالینی شدید و نادر است که در آن، ارتباط بین حالتهای مختلف خود به دلیل تروما قطع شده است. چندپارگی سالم به معنای غنای شخصیت است، نه بیماری.
چرا پذیرش چندپارگی به جای تلاش برای یکپارچگی مهم است؟
تلاش برای رسیدن به یک «خود» کاملاً یکپارچه و بدون تناقض، اغلب تلاشی بیثمر و سرکوبگر است. این کار باعث میشود بخشهایی از وجودمان را انکار کنیم. پذیرش چندپارگی به ما اجازه میدهد تمام جنبههای وجودمان، حتی بخشهای متناقض را به رسمیت بشناسیم و این انعطافپذیری، اساس سلامت روان و خلاقیت است.
چگونه میتوانم با حالتهای مختلف خودم آشتی کنم؟
اولین قدم، مشاهده و کنجکاوی بدون قضاوت است. از خود بپرسید: «در این موقعیت، کدام بخش از من فعال شده است؟» به جای سرزنش «خودِ مضطرب» یا «خودِ خشمگین»، سعی کنید به نیازها و داستان پشت هر حالت گوش دهید. رواندرمانی میتواند فضایی امن برای این گفتگوی درونی فراهم کند.
واژهنامه
- حالتهای خود (Self-States) — واحدهای مجزای تجربه که هر کدام الگوی خاص خود از افکار، احساسات و رفتارها را دارند. این حالتها در کنار هم هویت یک فرد را تشکیل میدهند و میتوانند در موقعیتهای مختلف فعال شوند.
- چندپارگی (Multiplicity) — ایده محوری در نظریه برومبرگ که بیان میکند روان انسان به طور طبیعی از حالتهای خود متعدد و گاه متناقض تشکیل شده است. این مفهوم، چندپارگی را ویژگی سالم و ذاتی ذهن میداند.
- گسست (Dissociation) — یک فرآیند روانی که در آن، ارتباط بین افکار، خاطرات، احساسات یا هویت قطع میشود. در شکل سالم، میتواند به صورت خیالپردازی روزمره باشد، اما در شکل آسیبزا، یک دفاع در برابر ترومای شدید است که منجر به جدایی حالتهای خود میشود.
منابع
- Bromberg, P. M. (2011). The Shadow of the Tsunami: and the Growth of the Relational Mind. Routledge.
- Mitchell, S. A., & Aron, L. (Eds.). (1999). Relational Psychoanalysis: The Emergence of a Tradition. The Analytic Press.
- Bromberg, P. M. (1998). Standing in the Spaces: Essays on Clinical Process, Trauma, and Dissociation. The Analytic Press.
این مطلب جایگزین تشخیص یا درمان حرفهای نیست.
برای تصمیمهای پزشکی با متخصص مشورت کنید.